ستاد مرکزی دههی فجر انقلاب اسلامی، عناوین ایام الله دههی فجر سیامین
سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی سال 1387 را اعلام کرد.
در آستانهی فرارسیدن سیامین سالگرد پیروزی شکوهمند و غرورآفرین انقلاب
اسلامی و ایاما... دههی مبارک فجر، ستاد مرکزی دههی فجر انقلاب اسلامی
عناوین و اسامی ایاما... دههی فجر امسال را طی اطلاعیهای بیان نمود.
به گزارش کمیتهی ارتباطات و اطلاعرسانی ستاد مرکزی دهه فجر انقلاب
اسلامی؛ امسال در سیامین سالگرد پیروزی اقتدارآفرین انقلاب اسلامی و آغاز
چهارمین دهه از بهار پیشرفت و عدالت توسعه محور با توجه به روحیهی خدمت
همراه با نوآوری و شکوفایی ملّی در تمامی سطوح زندگی و ابعاد مختلف جامعه
و عنایت به اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی، عناوین ایاما... دهه فجر امسال
به شرح زیر ارائه میگردد:
شنبه/12 بهمن/ انقلاب اسلامی/ سیسال عزت و سربلندی در پرتو پیوند با امام خمینی (ره) و رهبری
یکشنبه/ 13 بهمن/ انقلاب اسلامی/ سی سال تلاش برای رشد و شکوفایی فرهنگ و هنر اسلامی ـ ایرانی
دوشنبه/ 14 بهمن/ انقلاب اسلامی/ سی سال عدالتخواهی، سازندگی و محرومیتزدایی
سهشنبه/ 15 بهمن/ انقلاب اسلامی/ سی سال زندگی با افتخار در سایه قرآن، پیامبر اعظم و عترت (علیهم السلام)
چهارشنبه/ 16 بهمن/ انقلاب اسلامی/ سی سال نقشآفرینی جوانان، خودباوری، نوآوری و شکوفایی علمی
پنجشنبه/ 17 بهمن/ انقلاب اسلامی/ سی سال پایداری، ایثار، جهاد و شهادت
جمعه/ 18 بهمن/ انقلاب اسلامی/ سی سال اتحاد ملّی، احیای ارزشهای اسلامی و زمینهسازی حکومت جهانی مهدی موعود (عج)
شنبه/ 19 بهمن/ انقلاب اسلامی/ سی سال مردمسالاری دینی، توانمندی بسیج و نیروهای مسلح، امنیت و اقتدار ملی
یکشنبه/ 20 بهمن/ انقلاب اسلامی/ سی سال حضور آگاهانه زنان در عرصههای اجتماعی و تحکیم بنیان خانواده
دوشنبه/ 21 بهمن/ انقلاب اسلامی/ سی سال بیداری و وحدت اسلامی، حمایت از مستضعفان جهان و استکبارستیزی
سهشنبه/ 22 بهمن/ انقلاب اسلامی/ سی سال حضور حماسی، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی
بنابر گزارش کمیتهی ارتباطات و اطلاع رسانی؛ این عناوین و اسامی با عنایت
به شکوفایی روزهای دههی فجر و وقایع شمسی و قمری آن و نظر به گام نهادن
جمهوری اسلامی ایران بر قلهی رفیع و شامخ سیامین سال انقلاب اسلامی در
نظر گرفته شده برای کلیهی سازمانها، نهادها و ارگانها برای برنامهریزی
منضبط، منسجم و یکپارچه میباشد.
«آناس» در مصاحبهای با رسانههای دولتی اندونزی، اظهار کرد: به علت شباهت ظاهری زیادی که با رییس جمهور منتخب آمریکا دارم، از من خواسته شد تا در نقش وی در یک برنامه تلویزیونی شرکت کرده و به ایفای نقش بپردازم.
مادر آمریکایی اوباما به نام «آن دانهام» پس از آن که از شوهر کنیایی خود جدا شد، با یک مرد مسلمان در اندونزی ازدواج کرده و به مدت چهار سال در این کشور زندگی کرد.
«آناس» در ادامه یادآور شد: هنگامی که اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برنده شد، همکلاسیها و همکارانم مرا مجبور کردند تا همانند او کراوات ببندم و کت و شلوار بپوشم و با من عکس یادگاری میگرفتند و پس از آن بود که تصویر من به سرعت در اینترنت و سایتهای مختلف پخش شد و من به عنوان بدل اوباما در جهان شناخته شدم.
من اگر واقعا به جای باراک اوباما بودم، باعث تمام شدن جنگ میان رژیم صهیونیستی و فلسطین اشغالی میشدم و آتشبس دایم برقرار میکردم.
ماهیت انقلاب اسلامی
نگاهی تحلیلی به پیشینهی فکریو تاریخی اسلام و ایران
پس از رحلت رسول اکرم(ص) با انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه نوعینوعی جدایی و تجزیه؛ بین دین و سیاست؛ پدید آمد. چنانکه بعدها ابوبکردر پاسخ به برخی سؤالهای دینی و فکری که از سوی برخی یهودیان به منظورشکست اسلام مطرح میشد، و خود نمیتوانست پاسخی در خور به آنهابدهد، ناچار متوسل به حضرت امیر(ع) میگردید. وی بارها بازگو کرد کهوارث علم (معنویت) رسول اکرم(ص) آن مرد (یعنی علی(ع)) است و منتنها وارث شأن حکومت آن بزرگوار هستم. بدنبال خلافت دو خلیفه اول ودوم؛ که سعی در اداره جامعهی اسلامی به میزان فهم و توانایی خود از ظاهراسلام داشتند، در زمان خلافت عثمان به جهت عملکرد سوءِ وی؛ از جمله برروی کار آوردن برخی چهرههای بدنام بنیامیه که از سوی پیامبر اسلام(ص)طرد و یا مهدورالدم اعلام شده بودند؛ و نیز پس از به خلافت رسیدن علی(ع)و مخالفت برخی صحابه و اطرافیان معروف پیامبر(ص) با ایشان؛ که منجر بهجنگ بزرگ و معروف گردید که حاصلی جز تحلیل نیرو و قدرت امتاسلامی نداشت؛ بذر بسیاری از پرسشها و تردیدها نسبت به حقانیت اینشخصیتها و حتی وجود مقدّس حضرت امیر(ع) در میان امت اسلامیافشانده شد و همین امر به سرگشتگی و حیرت امت اسلامی در عرصهیتشخیص حق و باطل منجر شد به گونهای که این امر سبب شورش برخیمسلمانان تندرو همچون "خوارج" و سوءِ استفادهی یاران معاویه از شرایطموجود گردید، تا سرانجام با شهادت علی(ع) و پس از ایشان، امام حسن(ع)،امر خلافت به حکومت معاویه و اخلاف او منتهی گردید. در زمان رسولگرامی اسلام صلّیاللّهعلیه و آله به جهت اشتغالات نظامی و حضور آرامبخشآن بزرگوار در میان امت اسلامی مباحث اعتقادی به نحو طبیعی تحت کنترلو جاذبهی شخصیت آن حضرت بود. (البته آن بزرگوار در مواقع مقتضیمستقیماً به پرسشهای اعتقادی، اخلاقی و سیاسی مسلمانان پاسخ قاطع واطمینانبخش میدادند. بعدها بدنبال ظهور اختلافات سیاسی و پس از آنکلامی، و نیز بدنبال فتوحات بزرگ نظامی و در نتیجهی ارتباط با فرهنگهایبزرگ و حکومتهای نیرومند همچون روم، ایران و مصر، پارهای مسائل وشبهات کلامی و فلسفی همچون مسئلهی نحوهی تعیین امام بعد از حضرترسول(ص) و یا مسائلی نظیر حکم مرتکب گناه کبیره و یا طرح مسئلهیسرنوشتساز جبر و اختیار؛ پدید آمد که به برخورد و تضارب آراء و حتیتهاجم فرهنگی گسترده از سوی برخی دشمنان اسلام ـ خصوصاً قوم یهود(ع)ـ منجر گردید. و این مسئله خود باعث بروز برخی تحوّلات بزرگ فکری،کلامی و سیاسی در جهان اسلام شد. این پدیده از اواخر قرن اوّل آغاز و درقرن دوّم، بویژه نیمه دوّم این سده، رفته رفته شدت گرفت و با تأسیس بیتالحکمه و ترجمه متون یونانی، سریانی، پهلوی و هندی تدریجاً مبانی علوماسلامی؛ که تماماً به صورت کلی و اجمالی توسط حضرت امیر(ع) و فرزندانبزرگوار ایشان پایهریزی شده بود؛ به صورت مکاتب کلامی، اعتقادی وسیاسی شیعه در کنار فرقههایی همچون مرجئه، خوارج، معتزله و بعدهااشاعره با دهها انشعاب بزرگ و کوچک داخلی ظهور نمود. بدنبال ظهوراین فرقهها اختلافات فکری و سیاسی میان مسلمین و پیروان مکاتب مذکورشدّت گرفت به گونهای که این امر منجر به برخی قیامها و نهضتهای فکری ـنظامی مخالف حکومت بنیامیه گردید. چنانکه قیامهای معروف "زیدیان"،"قرامطه"، "علویان طبرستان"، "فاطمیان"، "اسماعیلیه"، "سربداران"،"حروفیه" و "نقطویان" از زمان حکومت بنی امیه و پس از آن بنی عباس تاسدههای اخیر از زمره آن محسوب میگردند. البته پیشتر باروی کار آمدنِمعاویه دین و سیاست به صورت آشکارا از یکدیگر جدا گشته بود به گونهایکه دین تنها به عنوان زیوری برای سیاست کاربرد داشت و سیاست با ظاهریفریبنده غالب بود. بدنبال آن خلافت اسلامی، موروثی و تبدیل به سلطنتگردید. در این میان برخی اندیشمندان یهودی به صورتی مخرّب و خطرناک،با نفوذ در تفکّر و جامعه اسلامی و با طرح مسئلهی دیرباز تعارض میان "علم وایمان" و" عقل و وحی" سهم عمدهای در این تجزیه و تحریف اسلام بهشکل "جدایی دین از سیاست" و تبدیل خلافت به سلطنت داشتند. به طور کلیاین اندیشه کهنِ یهودی با همراهی برخی متفکران و متکلّمین نامتعادلاسلامی، هم از جهت فرهنگی و هم سیاسی، به اختلافات بزرگ کلامی وسیاسی مسلمین دامن میزد. بدنبال چنین جریان فکری که گاه صورتی نظامیو خشن به خود میگرفت، پس از جدا شدن سیاست از دین و معنویت اسلامی،میان علوم اسلامی در عرصه اعتقاد و اندیشه، تعارضهایی تفرقهانگیز وجدایی ساز پدید آمد به گونهای که میان "فقها"، "محدثین" و "مفسرین" ازیک سو و "فلاسفه"، "عرفا" و برخی "متکلمین" از سوی دیگر اختلافاتیاساسی؛ که در برخی مواقع به شکل خشن و منازعه برانگیز ظاهر میشد؛بوجود آمد. با گذشت زمان این اختلافها گسترش یافت به گونهای که در قرنچهارم و پنجم هجری شاهد اوج درگیری میان علمای این علوم و مکاتبفکری و کلامی هستیم. از سوی دیگر برخی متفکّران جهان اسلام با الهام ازتفکّر برخی متفکّران دین یهود و مسیحیّت ـ که اعتقاد به تعارض میان"عقل و ایمان" داشتند ـ اعتدال و جامعیت اسلام را خدشهدار نمودند. تعارضمیان عقل و ایمان در عرصه حکومت حاصلی جز جدایی دین از سیاستنداشت. گروهی از زاهدان و متصوفه اسلامی تنها به جنبه ما بعدالطبیعی اسلامتوجه نمودند و با الهام از برخی ریاضتهای سخت از فرهنگهای غیراسلامیهمچون مرتاضان هند و برخی زاهدان مسیحی و یهودی پیوند میان دین ومسائل دنیوی را انکار نمودند. در مقابل این گروه عدهای از فقها و محدثین ومتکلمین "مشبّهه" و "مجسمه" حتی در ساحت اعتقادات مابعدالطبیعیاسلام نیز فقط توجّه به ابعاد "تشبیهی" و "مادی" و "دنیوی" این دین بزرگ وجامع داشتند. البته چنین رویکرد و تفکّر نامتعادلِ شبه اسلامی خود باعثتشدید و تقویت روح "قشریگری"، "تعصب"، "تحجّر" و "استبداد شبه دینی وسیاسی" گردید. چنانکه تقابل میان متکلّمین "ظاهر" اندیش، همچون حشویه ومجسمه از یک سو، و اهل "باطن" و "تاویل" نظیر "اسماعیلیه" و "باطنیه"از سوی دیگر، در تفکّر و جهان اسلامی از نمونههای بارز این پدیده محسوبمیگردند. همچنانکه بیان گردید این هر دو گروه، با اعتقاد به تعارض میانجهان "مابعدالطبیعه" و "طبیعت" و نیز "وحی ربوبی" و "عقل انسانی" زمینهفکری تحکیم قدرتهای جائر را فراهم آوردند و در نتیجهی عامل فکری وشبهدینی روند جدایی دین از سیاست ادامه یافت. لیکن توجه به این نکته لازماست که برخی از علما، فلاسفه و برخی متفکّران بزرگ اسلامی همچون"فارابی"، "بوعلی" و بعدها "خواجه نصیر"، با الهام از روح دیانت مقدساسلام، قرآن کریم و عترت بزرگ پیامبر(ص) مبنی بر اعتقاد به تطابق وهماهنگی "وحی نبوی" با "عقل انسانی"، متوجّه ابعادِ عمیقِ "عقلانی" این دینبزرگ گشتند و به دفاع و تفسیر علمی و عقلانی ـ در برابر دفاعِ صرف مبتنی برایمان و تقلید ـ از اسلام مبادرت ورزیدند. و همچنین ضمن اعتقاد عقلانی ومعقول به تعالیم اسلامی، متذکّر پیوند فلسفه و فهم عقلانی از اسلام با حکومتاسلامی در صحنه عمل و روابط اجتماعی امت اسلامی گردیدند چنانکهبوعلی و خواجهنصیر با اعتقاد به پیوند مذکور و ارتباط حکمت نظری باحکمت عملی، خود ـ به عنوان وزرای سلاطین زمان خود ـ اهتمام جدی بهامر دنیا و سیاست جوامع اسلامی و انطباق آن با احکام و معارف دینی وحکمت انسانی نمودند لیکن به دلیل وجود سلاطین مستبد و خودکامه قادر بهایجاد و تشکیل حکومت واقعی اسلامی نگردیدند و تنها در عرصههایمحدودی موفّق به حفظ اندیشه درخشان اسلامی گشتند. خصوصاً در زمانوزارت خواجه که به جهت استیلای پادشاهان وحشی و خونخوار مغول درایران، برخی تدابیر ارزشمند آن متفکّر بزرگ و فیلسوف عظیمالشأن مانع ازنابودی مصالح و کیان این امت بزرگ اسلامی گشت. با توجّه به مطالب مذکورهر چند نظام عینی و سیاسی ولایت در همان ابتدای تاریخ اسلام با استیلایخلفای غاصب بنی امیه و بنی عباس و خلعید از ائمه معصومین علیهالسلامدستخوش شکاف و تجزیه گردید و درنتیجه دین از عرصه سیاست و حکومتجدا شد، اما بعد از غیبت کبرای آخرین امام معصوم(ع) و رحلت نوابخاصه،برخی فقهای عظیمالشأن تشیّع از جمله شیخ صدوق و شیخ مفید ...عهدهدار مقام اق فتاء و قضا و رسیدگی به وضع مالی شیعیان شدند و در واقعنوعی دولت محدود شیعی در دولت و حکومت وسیع و بزرگ خلفایبنیعباس تشکیل دادند. در کنار این فقها، فلاسفه بزرگ شیعی و برخیمتکلّمین نیز به تبیین و صیانت ابعاد معارف عقلانی تشیع مبادرت جسته و بهتفسیر عقلانی محتوای دین اسلام پرداختند. همچنین بسیاری از عرفای اصیلاسلامی به دفاع از اصالت و حقانیت وحی نبوی و شهود دینی همت گماردند.در واقع این بزرگان هر یک بر اساس تخصص و توانایی خود در برخی علوماسلامی به دفاع از جنبههای فقهی و یا فلسفی ـ کلامی و همچنین عرفانی اسلاممبادرت جسته اما بر اثر عدم رویکرد جامع و متعادل برخی از آنها به علوماسلامی تدریجاً بعضی اختلافها و حتی تعارضات شدید میان ایننمایندگان معارف اسلامی از فقه و کلام تا حدیث و فلسفه و عرفان ظهورنمود. برخی از این اختلافها به کشمکش و تکفیر و حتی نابودی و مرگعدهای از آنها منجر گردید و این همه، همانطور که بیان گردید، از عدم نگاه وتوجه جامع و کامل آنها به همه معارف و ابعاد مختلف علوم اسلامی بود. تاآنجا که شهادت شخصیتهای بزرگی چون عینالقضاه و سهروردی و حلاجدر میان عرفا و فقها دوگونه متضاد تفسیر شده است. و برخی فقهای عالیقدرتوسط قدرتهای زمان، با همراهی و توجیه فقهی بعضی فقهای درباری ووابسته به حکومتهای وقت محکوم به مرگ گردیدند.
جهان شناسی علوم طبیعی و تجربی تحت تاثیر اعتقاد برخی اندیشمندانبه تعارض میان «عقل و حس» قرار گرفت و علیرغم شکوفایی اولیه، این علومتدریجاً صورت قرون وسطایی و ذهنی و یا شبه مابعد الطبیعی به خود گرفت ونقش "تجربه" که از خصوصیات علوم مربوط به جهان مادی است در اینعلوم؛ به دلیل اعتقاد به تعارض میان جهان مابعدالطبیعه و عقل از یک سو وعرصه طبیعت و جهان مادی از سوی دیگر؛ به تدریج کمرنگ گردید. اینآموزه خود از یک اعتقاد کلامی دیگر مبنی بر تعارض میان عقل و وحیسرچشمه میگرفت. این امر، پس از حمله مغول به ایران و خصوصاً بعد از برروی کار آمدن سلسله صفوی که همزمان با جنبش رنسانس در غرب و آغازرشد علم جدید در آن دیار بود، رفته رفته موجب رکود این علوم گشت. ازدیگر سو اندیشه تعارض میان "عقل با حس" و "عقل انسانی با وحی ربویی" ـچنانکه در بسیاری از فِرَق کلامی و فقهی اهل سنت و نیز اخباریون در شیعهچنین اعتقادی ریشه دوانیده بود ـ علوم اجتماعی و سیاسی را از رشد جدیبازداشته بود و این به علّت عدم ارتباط و تعامل مردم و متفکّران این علوم باحکومتهای جائر و خودکامه بود. این امر به ضعف و رکود اندیشه اجتماعی وسیاسی در امت اسلامی منجر گردید. صرفنظر از پارهای اندیشههای مجرّدذهنی نظری که برخی اندیشمندان بزرگ چون "فارابی"، "مسکویه" و "اخوانالصفاء" و یا "خواجهنصیر" مطرح کردند ـ که در آنها یا هیچ اشارهای بهوضعیت موجود (و نه آرمانی و ذهنی) جوامع اسلامی و حکومتهای مستبدوقت نگردید و یا در برخی به نحو غیر مستقیم به طرح آن مبادرت جستند ـنمیتوان اندیشهای منسجم و رو به رشد در این مسئله یافت. در جهان اهلسنت نیز، متفکّران و دولتمردان مشهوری چون "خواجه نظامالملک" در"سیاستنامه" و یا "غزالی" در "نصیحهالملوک" در خدمت خلفای سنی مذهبو متعصب قرار گرفتند و به توجیه نظری و مذهبی عملکرد مستبدانه خلفایوقت همّت گماردند و یا با نوع وارستگی اخلاقی، تنها به نصیحت و اندرز آنهامبادرت جستند.
پس از حمله مغول و متعاقب آن پس از روی کار آمدن سلسله صفوی درایران، که در صدد تحقّق حکومت و احد شیعی در قلمرو وسیع این سرزمینبودند، مذهب تشیّع به عنوان دین رسمی مردم ایران پذیرفته شد. در زمانحکومت این سلسله علیرغم برخی خدمات ارزنده آنها به کشور ایران ـ ازجمله اینکه مذهب تشیّع به عنوان مذهب رسمی و دین کشور ایران اعلامگردید نیز پدید آمدن وحدت ارضی ایران و ظهور برخی پادشاهان مقتدر اینسلسله که همراه با نوعی عمران و آبادانی و پیشرفت نسبی بود، به نحوی کهکشور ایران همردیف بزرگترین و نیرومندترین کشورهای جهان شرق جایگرفت ـ برخی محدودیتها و اعوجاجات فکری در عرصه ارتباط تفکّرفلسفی با جامعه، حکومت و سیاست همچون قرنهای پیشین تداوم یافت. ایندر حالی است که در عصر صفوی با ظهور فیلسوفان بسیار برجستهای همچون"میرداماد" و "صدرالمتالهین" ـ که پس از قرنهای متمادی که اندیشه جدایی وحتی تعارض میان بعضی علوم اسلامی با برخی دیگر رواج داشت ـ به علوماسلامی از دیدگاه جدید نگریسته میشد با ظهور ملاصدرا نگاه به اسلامکه نامتعادل بود دگرگون شد. وی موفق به ارائهی سیستم عظیم فلسفی اسلامشد که در آن، علوم اسلامی، از فلسفه تا کلام و عرفان، که قرنها دچاراختلاف و پارهای تعارضات شدید بودند، به وحدت نظری رسیدند. اما اینحرکت نیز نتوانست پیوند و وحدتی استوار میان علوم اسلامی با عرصهحکومت و زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مسلمین بوجود آورد وبدینگونه، علیرغم تحقق وحدت نظری میان علوم اسلامی در تفکّرملاصدرا، ارتباط اسلام با جامعه و حکومت، همانند قرنهای پیشین منقطعباقی ماند. البته یکی از علل این امر، وجود سلاطینی بود که اجازه انطباق عملی احکام اسلامی با عرصههای سیاست و حکومت را به هیچ متفکّربرجستهای همچون ملاصدرا نمیدادند. سلسله نیرومند صفوی، با همهخدمات سیاسی و فکری متفکّران آن دوران، دارای این محدودیت بزرگبود که در عرصه علم و تفکّر، با اصالت کامل دادن به برخی علوم شرعی ونقلی و یا فلسفی صرف نسبت به ادامهی رشد و تکامل علوم طبیعی و ریاضی وهمچنین تحولات بزرگ زمان خود در جهان غرب ـ که سر آغاز تمدن بزرگکنونی آن میباشد ـ توجه جدّی نداشت. از این نظر، به رغم تکاملشگفتانگیز علوم فلسفی و برخی علوم دینی، با عدم توجّه به روح تحوّلاتبزرگ عصر و جهان، این دوره، آغازی برای افول و بلکه انحطاط تدریجیتفکّر و تمدّن عظیم و کهنسال اسلامی گردید، به گونهای که پس از انقراض اینسلسله، با ضعف روز افزون فکری و سیاسی کشور ایران در طی نزدیک به دوسده، شرایط لازم برای استیلای نظامی و سیاسی جهان استعمارگر غرب برجوامع اسلامی از جمله ایران فراهم آمد. با مقاومت دلیرانه مردم ایران دربرابر اجانب، به زعامت روحانیت؟ در جریان تحریم تنباکو که توسط"میرزای شیرازی" و قبلاً با حضور جدی روحانیت به فرماندهی "آیتا...محمد مجاهد" در جنگهای ایران و روس ـ ملّت ایران با توجّه به حضورقوی کشورهای استعمارگر روس و انگلیس و فرانسه، تدریجاً به نوعیخودآگاهی تاریخی نسبت به وضع اسفبار خود نائل آمد. متاسفانه پس از اینبیداری، بدنبال وقوع جنگهای نظامی روسیه علیه ایران و پس از ظهورفرقههای مختلف شبهدینی و عرفانی ـ سیاسی و بعضاً ضالّه، از جمله فرقههای"شیخیه"، "بابیه"، "بهائیه"، و "وهابیت" و برخی مکاتب وابسته دیگر در جهاناسلام و ایران و با توجّه به ترویج فرهنگ و تمدن غرب از سوی محصّلینو اشرافزادگانی که برای تحصیل علوم جدید به کشورهای اروپائی، خصوصاًانگلیس و فرانسه سفر نمودند؛ خصوصاً با حضور روشنفکرانی چون "میرزاملکم خان"، "آخوندهزاده"، "طالبوف"، "میرزا آقاخان کرمانی" و برخیدولتمردان قاجار که صریحاً اقتباس و حتی تقلید کامل از تفکّر و تمدنغرب را با طرد و نفی اندیشه اسلامی از صحنه زندگی ایران شرط لازم متمدنشدن این کشور و جهان اسلام میپنداشتند، تدریجاً جریان بسیار گستردهروشنفکری همراه با پدیده غربزدگی در ایران به وجود آمد.
در چنین شرایط فکری و تاریخی، روحانیتِ بپاخاسته و خودآگاه زمان،همراه با برخی انقلابیون دردمند و مردم ایران که ارادت عمیقی نسبت بهروحانیت داشتند موفّق به تحقّق انقلاب مشروطه گشتند. اما پس از صدورفرمان مشروطیت و تشکیل مجلس، روشنفکران غربگرا و برخیدولتمردان "فراماسونر" و وابسته به قدرتهای استعمار گر غربی و شرقی،آغاز به اخلال در مجلس شورا و پایمال نمودن مفاد قانون اساسی و طرد وکشتار برخی از روحانیون (و انقلابیون)، در رأس آنها شیخ شهید فضلا...نوری ـ که متوجّه "خیانت" روشنفکران وابسته و خواست پنهان آنهامبنی بر طرد اسلام و روحانیون از عرصه حکومت و تبدیل آن به صورتحکومتی لائیک و ضداسلام گردیده بود ـ نمودند. شیخ آیتا... نوری باایستادگی خود در برابر این توطئه پنهانی، که چیزی جز اندیشه جداسازی دیناز عرصه اداره حکومت نوپای ایران نبود، مظلومانه به شهادت رسید. بعد ازشهادت وی، با طرد روحانیت از عرصه حکومت و با دخالت دولت مکّارانگلیس و همراهی روشنفکران فراماسونر و غربزدهای چون "تقیزاده"، ضمنیک کودتای نظامی، پس از چند سال حکومت درمانده قاجار، زمام قدرت وپس از آن حکومت، بدست "رضاخان" این عامل خشن و وابسته به دولتانگلیس منتقل شد. بدینگونه نهضت مردمی مشروطه با حاکمیت سلسله پهلویبه شکست انجامید. در دوران حکومت وحشت نظامی رضاخان ـ البته باصورتی شبه غربی و مدرن ـ همان روشنفکرانِ اشرافزاده و تحصیل کردهدر غرب بار دیگر زمام امور را در حکومت رضاخان بدست گرفتند. این افرادبه عنوان عوامل دولت استعمارگر انگلستان به انواع خیانتهای سیاسی،اقتصادی و حتی فرهنگی در جهت تضعف و تحریف و حتی نابودی اندیشهسیاسی اسلام مبادرت ورزیدند. رضاخان با یک فریب و مکر فکری وتاریخی ـ که وضع جامعه عقبمانده آن زمان ایران ایجاب میکرد ـ با طرحاندیشه "تجدّد" و تشبّه به کشورهای مترقی غرب و نفی دروغین پدیده"تحجّر" و "استبداد"، به مخالفت با شعائر و مظاهر اسلامی پرداخت. تحجر واستبداد، قرنها با شدت و ضعف در برخی ابعاد فکری و اجتماعی، عاملعقب ماندگی کشور ایران، خصوصاً در مقایسه با کشورهای نیرومند و پیشرفتهغربی گردیده بود و رضاخان وجود مظاهر اسلامی را زمینه استبداد و ازعوامل عقبماندگی ایران توهم مینمود.در این جهت او به ایجاد تحولاتیضروری و اجباری ـ علیرغم خواست و اعتقادات مردم ـ از جمله "کشفحجاب" و دایر کردن "مراکز فساد و فحشاء" (در کنار ایجاد برخی تاسیساتشبه مدرن غربی از جمله تأسیس راه آهن، دانشگاه، و چند کارخانه...)مبادرت ورزید. با توجه به روند اجتماعی و سیاسی ایران شیخ شهید آیتا...فضلا... نوری پیشتر وجود آن مفاسد غیراخلاقی را در آینده نزدیکپیشبینی کرده بود: «چیزی نگذرد که حُریت مطلقه رواج و منکرات،مُجاز و مسکرات، مُباح و مُخدرات، مکشوف و شریعت، منسوخ و قرآن،مهجور شود». با چنین روندی رضاخان زمینه آزادی نفسانی را به منظورسست نمودن اعتقادات اسلامی مردم در جامعه ایران ، با اعمال نوعی استبدادمدرن و فریبنده فراهم نمود. با این همه وی از اعطای آزادی سیاسی، فکری واجتماعی خودداری نمود و این بزرگترین عامل شکست و تناقض سیاسترضاخان در مدرنیزه کردن جامعه ایران بود. در حالی که مدرنیزه کردن جامعههمچنان که مادر تاریخ نوین تحولات فکری و سیاسی جهان غرب شاهدظهور و ارتباط میان پیشرفت مادی و اندیشه آزادی و دمکراسی سیاسی واجتماعی هستیم حاصل ظهور و حضور اندیشهی آزادی فکری، اجتماعی وسیاسی همراه با ایجاد نهادهای فرهنگی و مدنی جامعه مدرن میباشد.
پس از رضاخان پسرش محمد رضا، با دخالت دولت استعمارگر انگلستانو بعدها آمریکا، به قدرت و حکومت رسید. او در پی ادعای سیاست مدرنیزهکردن ایران توسط پدرش، نخست با مماشات و پس از آن با استبدادروزافزون و علیرغم داعیه خود ـ از جمله مفاد بظاهر اصلاحطلبانه"انقلاب سفید" و وعده رسیدن ایران به "دروازههای تمدن بزرگ" درآیندهای نزدیک ـ این کشور را در همه ابعاد فکری، سیاسی و اقتصادی کاملاًوابسته به برخی کانونهای استعماری غرب، خصوصاً آمریکا نمود. این درحالی بود که هرچه از حکومت مستبدانه وی، میگذشت مردم با احساس یکعقبماندگی روزافزون در همه ابعاد مادی، سیاسی و فرهنگی، بیشتر به پوچیو دروغ بودن داعیه و اندیشه تجدّد و مدرنیزه کردن ایران توسط سلسله پهلویپی میبرد. آن گونه که در سالهای آخر حکومت وی، مردم با تجربه جامعهتحت استبداد و ستمِ دودمان پهلوی و وابستگان آن، به خوبی به خیانت، مکرو دروغ بودن داعیه این سلسله دربیش از 50 سال حکومت، مبنی بر وعدهنجات و پیشرفته کردن کشور پی بردند. این آگاهی در سال 1357 منجر بهبراندازی رژیم پهلوی شد. مردم در سالهای 1356 و 1357؛ در آستانهوقوع انقلاب اسلامی؛ با وقوف به محتوای دعوت حضرت امام خمینی مبنیبرگذر از دو جریان تاریخی "تحجّر" و "تجدّد" که قرنها کشور را دستخوشاستبداد سیاه سنتی و شبه مدرن ستمشاهی ساخته بود، به صفوف فشردهمخالفین این دودمان خائن و وابسته مبدل گشتند.
در همین سال و در سایه رهبری بنیانگذار عظیمالشأن انقلاب جمهوریاسلامی تشکیل گردید.
*جایگاه زن در گذر تاریخ
نقش زن در خانواده، اجتماع و تربیت نسل پرتکاپو مطلبی است که اگرچه نویسندگان و صاحب مکاتب گوناگون بدان اشاره کردهاند امّا هیچکدام نقش ارزندهای را که اسلام برای شخصیت زن قائل است مورد توجه قرار نداده و از آن غافل بودهاند. زیرا در جهانی که در جاهلیت وحشیانه به سر میبرد ناگهان از افق وحی خورشید محمدی(ص) طلوع نمود و با کلام نورانی قرآن به پرتو افشانی پرداخت و در میان اقشار گوناگون که ستمهای زیادی متحمل شدهاند از ظلمی که بیش از همه بر زنان رفته پرده برداشتند و برای احیای هویت بانوان و جلوگیری از تضییع حقوقشان گامهای امیدوار کننده در آن فضای یأس آلود برداشتند.
یادآور میشود اقوام و ملل پیشین زن را موجودی ضعیف و فاقد شأن و اعتبار دانسته و با وی رفتاری ناروا داشتند و زنان را همچون غلامان و چارپایان قابل مبادله به حساب آورده و هیچگونه اختیار و قدرت گزینشی برایشان قائل نبودند و این درحالی است که پرمشقتترین کارها بر دوش زنان بود و اگر از عهده کارهای طاقت فرسا برنمیآمدند شدیداً مورد فشار و آزار و اذیت توأم با توبیخ و ملامت قرار میگرفتند و چه بسا زیر ضربات لگد و کتک جان میدادند. در برخی از برهههای تاریخی و با حضور مصلحین اجتماعی اگرچه بانوان از بعضی مزایا برخوردار شدند با این وجود از نظر حقوق معنوی و اجتماعی و استقلال شخصیت محرومیتهای فراوانی داشتند. امام خمینی در فراز یکی از بیانات خود در این باره فرمودهاند: «...زن در دو مرحله مظلوم بوده است یکی در جاهلیت که مثل حیوانات بلکه پایینتر از آن بود و اسلام زن را از آن لجنزار بیرون کشید و دیگر در زمان ما... به اسم اینکه میخواهند زن را آزاد کنند، به زن ظلمها کردند و وی را از آن مقام شرافت، معنویت و عزتی که داشت پایین کشیدند».(1)
ظلم و فشارهایی که در گذشته به زنان روا میشد محدود به سرزمین و یا منطقه جغرافیایی خاص نبود، بلکه در بیشتر تمدنها حتی کهنترین آنها نظیر روم و یونان برای زن شخصیتی حقوقی و اجتماعی در نظر نمیگرفتند و او را در حد کالاهای تجارتی به حساب میآوردند از دید چنین اقوامی زن از روح جاوید انسانی برخوردار نبود و زندگی او تا زمانی بود که شوهرش در قید حیات باشد و بعد از فوت همسر حق زندگی نداشت. یهودیان و مسیحیان که باید در این رابطه وضعی بهتر از سایرین داشته باشند همسو با نگرشهای منفی نسبت به زن، با تولد پسر در خانواده شاد میشدند و ولادت نوزاد دختر را موجب سرافکندگی میدانستند. در گذشته، زن موجودی بود که جزء ارث قرار میگرفت و بازماندگان هر طور که میخواستند از او بهرهبرداری میکردند. قرآن کریم این روش جوامع عقب افتاده را محکوم مینماید و میفرماید: ای اهل ایمان برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید و بر زنان سختگیری و بهانهجویی مکنید...(2)
هنگامی که مادر مریم آن حضرت را به دنیا آورد به خداوند عرض کرد: پروردگارا او دختر است (نمیتواند چون پسران خادم حرم گردد) اما خداوند (به فضیلتها و صفات برجسته او) آگاه است.(3) این اندیشه که برخاسته از مظلومیت زن و نشناختن شأن و اعتبار او در آن دوران بود به هیچ وجه با نظر اسلام سازگار نیست زیرا که زن و مرد در کسب فضایل و طی نمودن مراحل کمال یکسانند و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند مگر به انجام اعمال صالح و خداپسندانه.
از اینها گذشته شاید بتوان ظلمی که در جامعه عربستان قبل از اسلام به زن میشد را اسفناکترین و بیرحمانهترین نوع برخورد با وی دانست. زنده به گورکردن راحتترین سرنوشتی بود که دختران بدان مبتلا میشدند. قرآن کریم در این مورد میفرماید: و چون یکی از آنها را به فرزند دختری مژده آید رخسارش سیاه شده و سخت دلتنگ و خشمگین میشود و از عار این مژده روی از قوم خود پنهان میدارد که آیا آن دختر را با ذلت و خواری نگه دارد و یا زنده به خاک گور کند...(4)
*تکریم زن در مکتب اسلام
طلوع مکتب حیاتبخش اسلام زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داد و برجایگاه بلند زن و مقام شایسته او تأکید ورزید و با بیان «انا خلقناکم من ذکرٍ وانثی»(5) خلقت زن از سوی دیگر برای اینکه ارزش زن عملاً به جهانیان ثابت گردد نسل پاک پیامبر اکرم(ص) را در وجود دخترش قرار داد و امامان و پیشوایان دین را از نسل زهرای اطهر(س) بوجود آورد و بدین وسیله مشت محکمی بر دهان بی خردانی زد که دختر را جزء اولاد خویش به حساب نمیآوردند و از وجودش احساس ننگ و عار میکردند. رفتار و کردار پیامبر مکرم اسلام (ص) نسبت به دخترش حضرت زهرا(س) حکایت از احترامی است که میتواند منشأ برخورد و رفتار صحیح مردان با زنان واقع شود بارها پیامبر(ص) بر دستان زهرا بوسه زد و مقام و موقعیت او را ستود و به همگان نشان داد که دختر در نزد او محترم است و رعایت حال او از مهمترین کارهاست. در مراسم عبادی سیاسی حج که هر ساله میلیونها زائر حضور دارند امر شده به یاد هاجر فاصله بین کوه صفا و مروه را با ایمان و اخلاص بپیمایند و از عمل یک زن برگزیده و شایسته تبعیت کنند. قرآن کریم که راهنمای انسانهای طالب حقیقت است بهترین الگو برای آنها را آسیه زن فرعون معرفی میکند که با پشت پا زدن به مظاهر مادی و زندگی تجمّلی فرمان خدا را به جان خرید و درس کمال و رستگاری را به زنان و مردان مؤمن آموخت.
علاوه بر اینکه قرآن کریم شخصیت مسخ شده زن قبل از اسلام را زنده کرد، او را صاحب امتیازاتی نمود که قبلاً هیچ فردی و آئینی بدان توجه نداشت و زن را لایق برخورداری از چنین مواهبی نمیدانست. تا پیش از ظهور اسلام زنان نه تنها از حقوق فردی محروم بودند بلکه حضور آنها در فعالیتهای اجتماعی نیز متصور نبود. با فرمان دین الهی زنان از تحقیر و توهین رهایی یافته همچون مردان قابلیت پذیرش مسئولیتهای اجتماعی را یافته و نقش نظارتی آنها مورد تأیید واقع شد. بر خلاف رسم متداول آن زمان که زنها را مالک چیزی نمیدانستند و او را از تصرف در سرمایه خویش منع میکردند زن صاحب اختیار و مالک سرمایهای شد که بدست آورده بود. «للرجال نصیبٌ مما اکتسبوا و للنساء نصیبٌمما اکتسبن»(7) این اعتبار بخشی به زن مسلمان از جانب خداوند کریم پیش از طرح امتیاز دهی کشورهای اروپایی نظیر انگستان، فرانسه و آلمان بود که در قرن 19 میلادی به استقلال اقتصادی زن تأکید نمودند. زن مسلمان عزتمندی خویش را از اسلام بدست آورد و سفارشاتی که بزرگان دین در رابطه با زنان نمودهاند بیانگر توجّه خاص به وضعیت جسمی و روحی او دارد. امام علی(ع) در سفارش خویش به فرزندش میفرماید: «زن را در کاری که با مقام وی سازگار نیست امر نکن زیرا که زن گل خوشبوست نه قهرمان».(8)
*موقعیت زن در رژیم ستمشاهی
شاید به جرأت بتوان گفت مظلومیت زن در دوران حاکمیت طاغوت از جهاتی شبیه آن چیزی بود که در زمان جاهلیت وجود داشت، با این تفاوت که در رژیم گذشته با شعار عوام فریبانه آزادی برای زن او را از هویت اصلی و نعمت خداداد آزادی واقعی دور کرده و به قید و بند فساد اخلاقی، برهنگی و کالای تجارتی کشانده که فقط بهرهوری مادی و شهوانی در مورد آن صدق میکرد در این دوره مرتبه انسانی و وجه عزتمند زن به فراموشی سپرده شد و از او ظاهری ساختند، که تنها وسیلهای باشد در دست مردان و صاحبان سرمایه، تا با تبلیغات تجارتی بر اندوخته آنها بیفزایند و او را از رسالت واقعی خویش دورگردانند. با کشاندن زنان به مراکز مختلط زن و مرد و دعوت به حضور در فیلمها و سریالهای نامناسب و تقلید از الگوهای غربی و ضد دینی و بدنبالش مبارزه جدی شاه، تلاش وسیعی را برای از بین بردن حجاب و عفت عمومی زن ایرانی پایه ریزی کردند. استعمارگران که طرّاح اولیه این نقشهها بودند دندان تیز کرده تا شرف ملّی و مذهبی ملت مسلمان را از ناحیه اصلیترین و مؤثرترین رکن جامعه که همانا زنان بودند نابود کنند، نظیر آن اتفاقی که در سرزمین اندلس افتاد. مردم متمدن و مقید آنجارا که با سرمایه فرهنگ دینی از زیر یوغ بندگی کفار رهیده بودند توسط زنان بیبند و بار و بد حجاب به سستی و بیقیدی کشاندند و کم کم ملت اندلس را از درون تهی کردند و در نتیجه جوانان فعال و مسلمان، توانایی و انگیزههای دینی خود را از دست دادند و در اثر تبلیغات مسموم موج جدایی از دین تقویت گردید و در مدتی کوتاه نور علم و دین در آن سرزمین به خاموشی گرائید. مطمئناً دشمنان دین و قرآن در موقعیت فعلی نیز برای پیشبرد اهداف خود و نابودی جوامع اسلامی توطئه میکنند، برهمگان خصوصاً زنان مؤمنه و معتقد فرض و لازم است با هوشیاری و آگاهی آنها را در این امر ناکام گذارند.
عدم شناخت جایگاه واقعی زن و بیارزش نمودن مقام و منزلت خدایی او سبب گردید پیشرفت و ترقی از نگرش بیگانگان و کسانی که از فرهنگ اسلامی فرسنگها فاصله داشتند چنان تعبیر و تفسیر گردد که زنان نباید خود را مقیّد به حجاب، عفّت و عدم رابطه با نامحرمان بدانند که این امام خمینی (ره) ره آورد آزادی در نظام طاغوت را چنین بیان میکند: «زنها را در این دورههای اخیر منحط کردند. از خیانتهای بزرگی که به ملت ما شد این بود که نیروی انسانی ما را از دست گرفتند. نیروی جوانان ما را به عقب راندند. نیروی بانوان ما را به عقب راندند. بانوان ما را منحط کردند، خیانت کردند بر ملت ما بانوان ما را ملعبه کردند. بانوان ما را مثل عروسکها کردند، بانوان ما جنگجو بودند، اینها میخواستند ننگجو باشند، و خدا نخواست اینها اهانت به مقام زن کردند، اینها میخواستند زن را مثل شیء مثل یک متاع به این دست و آن دست بگذارند.»(9)
*حضور زن در پیروزی انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی که به همت زنان و مردان مسلمان ایران و به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به وقوع پیوست به زن حیات مجددی بخشید و او را که گرفتار دسیسههای شیطانی در حکومت شاه ستمگر شده بود نجات داد. امام خمینی(ره) که زن را مربی جامعه و مربی انسانها میداند و سعادت و شقاوت انسانها را بسته به وجود او میداند پیروزی انقلاب اسلامی را وابسته به این قشر دانسته و میفرماید: «ما همه در این نهضت سهیم هستیم و شما خانمها سهم بزرگ دارید یعنی آمدن شما خانمها به خیابانها و میدانهای مبارزه موجب این شد که مردها هم قوه پیدا بکنند، تقویت بشوند روحیه آنها هم با آمدن شما تقویت بشود شما سهم بزرگی را در این نهضت دارید.»(10)
نکته قابل توجه در رابطه با نقش زن مسلمان در شکلگیری انقلاب این است که آنها برای اولین بار نبود که حضور خویش را در صحنه سیاسی و اجتماعی به اثبات میرساندند بلکه مشارکت فعالانه و متعهدانه این قشر در لحظات حساس و سرنوشت ساز این ملت و حماسههای ملی، مذهبی تحسین برانگیز است. پس از فرمان تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی همسران ناصرالدین شاه به شکستن قلیانها اقدام کردند و در نهضت انقلابی جنگل زنان خطه گیلان با کمکهای مادی و معنوی خویش مبارزان را یاری رساندند، تا آنها در وظیفه خود ترسی به دل راه ندهند، مقاومت زنان مسلمان در توطئه کشف حجاب و به پاکردن تظاهرات بزرگ در مشهد و اعتراض به این وضع هرگز از خاطرهها محو نمیگردد.
اما نقش زنان در صحنههای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران بسیار فعالانهتر و قویتر از هر زمان دیگری بود. حضور زنان در صحنههای مبارزه و تلاش، مثلاً بردباری خانوادههای انقلابی در برابر انبوه مشکلاتی که رژیم ستمگر شاه برای آنها پیش میآورد، ترغیب و تشویق همسران و پسران و مجاهده و تلاش در سرنگونی طاغوت از جمله عوامل مؤثر در روند روبه تکامل انقلاب بود. صبوری مادران داغدیده که جوانهای خود را در صحنه تظاهرات و راهپیماییها از دست میدادند و هیچ شکایتی نداشتند از اموری است که نمیتوان همانندی برای آن در جنبشهای ملی و یا مذهبی در دیگر نقاط جهان پیدا کرد. در واقع اگر همکاری خالصانه زنان با همسرانشان در میادین مبارزه، زندان رفتن و شکنجه و آزار نبود شاید این مقاومتها در راه پیروزی به ثمر نمیرسید و ریشههای سازنده و شکل دهنده انقلاب پا نمیگرفت، شهادت تعداد زیادی از زنان مسلمان چه در تظاهرات و چه در زندانها از جمله واقعه 17 شهریور و ندای لبیک به رهبر انقلاب در راهپیماییهای گستردهای چون تاسوعا و عاشورای سال 57 نشانگر روحیه بالا و وفاداری زنان به اسلام و رهبر آن بود که از ارادهای محکم و خللناپذیر و ایمانی قوی سرچشمه میگرفت. مأموران رژیم وقتی صحنه نمایش میلیونی زنان را در تظاهرات خیابانی میدیدند و رفتارهای محبتآمیز و مادرانه آنها که دلسوزانه میخواستند به جمع ملت بپیوندند را مشاهده میکردند، در یک لحظه تصمیم میگرفتند و به آغوش مردم باز میگشتند و اسلحههای خود را بسوی فرماندهان و سرسپردگان رژیم نشانه میگرفتند. امام خمینی که بارها به نقش کلیدی و قابل ملاحظه زنان در پیروزی انقلاب تأکید کرده فرمودهاند: «... در تظاهرات خیابانی زنان ما، بچههای خردسال خود را به سینه فشرده بدون ترس از تانک و توپ و مسلسل به میدان آمدهاند...آنان نقش ارزندهای در مبارزات ما ایفاء کردهاند. در چه تاریخی این چنین زنانی را سراغ دارید و در چه کشوری»(11)
و در جای دیگر از سهم عظیم بانوان در پیروزی انقلاب چنین فرمودهاند: «شما بانوان در ایران ثابت کردید که در پیشاپیش این نهضت قدم برداشتید، شما سهم بزرگی در نهضت اسلامی ما دارید. شما در آینده برای مملکت ما پشتوانه هستید. از شماست که مردان و زنان بزرگ تربیت میشود. در دامن شما مردان و بانوان بزرگ تربیت میشوند شماها عزیز ملت هستید. پشتوانه ملت هستید.»(12)
کمبودها و مشکلات زندگی خیلی زود برای زنان دردسر آفرین میگردد. در بحبوحه پیروزی انقلاب، نبود امکانات مادی و موارد مورد نیاز به ویژه سوخت زمستانی کوچکترین تزلزل و وحشتی در روحیه زنان ایجاد نکرد. با اینکه در صفهای طولانی به انتظار دریافت اجناسی که کمتر در دسترس بود ساعتها معطل میماندند از اینکه برای رضای خدا و به ثمر نشستن انقلابشان متحمل این سختیها میشدند خوشحال بودند. آنها با شرکت در فعالیتهای نظامی، ساخت کوکتل مولوتوف و تهیه مواد لازم که آن زمان برای پاشیدن حمله مأموران نظام به کار گرفته میشد سریعاً اقدام میکردند و توان خویش را در هر زمینهای که حرکت عظیم ملت را به جلو میبرد بروز میدادند. این کار به گوشهنشینی و عدم تحرک و ناکار آمدی زن و همچنین آزادیهای دروغین و سطحینگری در خصوص زن مهر باطل زد. امام خمینی (ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی حضور زنان را معجزه بزرگ اسلامی شهید مطهری نیز بر نقش سازنده و مفید بانوان در انقلاب اشاره دارد و میفرماید: «انقلاب اسلامی ایران ویژگیهایی دارد که مجموع آن را در میان تمامی انقلابهای جهان بینظیر و بیرقیب ساخته است یکی از آن ویژگیها ذی سهم بودن بانوان است. بانوان سهم بزرگی از انقلاب را به خود اختصاص دادند و این حقیقتی است که جملگی برآنند.»(14)
زنان هم متقابلاً در پرتو معنویت و عظمت انقلاب اسلامی به این واقعیت رسیدند که اسلام برای آنها هویتی انسانی قائل است که ریشه در گرایشهای عالی دارد و الگوگیری از مکتب حضرت زهرا(س) بزرگ بانوی عالم بشریت و اتکال به قوّه لایزال الهی و چنگ زدن به ریسمان حق آنان را در جایگاهی رفیع و ارزشمند قرار داد. زنان متعهد در دوران انقلاب اسلامی نقشی ماندگار از خود به جای گذاشتند و به همگان ثابت کردند که شخصیت زن مسلمان در تبعیت از الگوهای مصرفی غرب و مد و مدپرستی و آنچه آنها برایش به ارمغان میآورند نیست بلکه چیزی که بر اعتبار و ارزش او میافزاید نجابت، شرافت و فداکاری در راه آرمانهای اصیل دینی است که خداوند به آنها ارزانی داشته است. امام خمینی (ره) شناخت و فهم زن مسلمان ایرانی را ستوده میفرماید: «اینجانب به زنان پرافتخار ایران مباهات میکنم که تحولی آن چنان در آنان پیدا شد که نقش شیطانی بیش از پنجاه سال کوشش نقاشان خارجی و وابستگان بیشرافت آنها از شعرای هرزه گرفته تا نویسندگان و دستگاههای تبلیغاتی مزدور را نقش بر آب نمود و اثبات کردند که زنان ارزشمند مسلمان، دچار گمراهی نشده و با این توطئههای شوم غرب و غرب زدگان آسیب نخواهد پذیرفت.»(15)
*نقش زنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی
زنان مبارز، متعهد و مسلمان همانگونه که در شکلگیری و پیروزی انقلاب فعالانه و جسورانه به وظایف خویش عمل کردند بعد از آن هم در حفظ و تداوم این نعمت خدادادی با دل و جان کوشیدند از حوادث مهم بعد از انقلاب جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود که با توطئه مشترک دشمنان این ملت که تاب و تحمّل این موفقیّت و پیروزی را برای مردم دلاور ایران نداشتند به وقوع پیوست. در چنین موقعیتی که تمام ملت ایران بسیج شدند تا دشمن فریب خورده را از هجوم به سرزمین اسلامی برحذر دارند حضور گسترده و فداکارانه بانوان فهیم و انقلابی نسبت به روزهای شکلگیری انقلاب بیشتر احساس میشد و این مهم به خوبی محقق شد، چرا که زنان ایرانی در یافته بودند دشمن از وحدت، تعهد و ایمان آنها شکست خورده و در صدد ضربه زدن به نهال نورسته انقلاب اسلامی است بنابراین با همتی عالیتر و عزمی جزمتر و تلاشی وافر و بردباری ارزندهتر پا به میدان گذاشتند تا نقشه توطئه گران را بی نتیجه و ناکام گذارند. گرچه شرکت در عملیات جنگی و حضور در خطوط مقدم جبهه برای آنها میسر نبود آنها با انجام کارهایی که دست کمی از مبارزه رودررو با دشمن نداشت به تجهیز و ترغیب مبارزان و رزمندگان پرداختند حضور در کلاسهای امداد و فراگیری تعلیمات نظامی جهت کمک به مردان مبارز در میادین جنگ از قدمهای اولیه زنان بود. به عهده گرفتن وظایف پرستاری در بیمارستانهای صحرایی و همکاری دلسوزانه در یاری رساندن به رزمندگان مرهمی بود که بر زخم دلاور مردان جبهه نبرد حق و باطل مینهادند و به رفع نیازهای آنها اقدام میکردند.
زنانی که از این صحنه دور بودند در شهرها و روستاها زندگی میکردند با ایمان و باور قلبی همدوش با هم مجاهدین راه خدا را تنها نگذاشتند و با جمع آوری اقلام مورد نیاز، بافت شال و کلاه و لباسهای گرم، پخت نان و تهیه مواد غذایی خود را در این مبارزه سهیم و شریک نمودند. علاوه بر تلاشهای یاد شده نقش مادران صبور و همسران مؤمن دلاوران صحنههای نبرد که فرزندان و شوهران خویش را به مبارزه علیه کفر ترغیب میکردند هرگز از یادها نمیرود. مطمئناً اگر روحیه مقاومت در بین زنان مسلمان در مدت زمان جنگ متزلزل میشد نتیجه بر عکس این بود. کیست که آرامش صبورانه همسران، مادران، خواهران و دختران شهداء، اسراء و مفقود الاثرها را ببیند و به حقانیت نهضت و مبارزه ملت ایران از ابتدای شروع این جنبش دینی و مذهبی و از سوی دیگر به اینهمه عظمت و ایثار آفرین نگوید. نوشتار را با کلام رهبر معظم انقلاب در خصوص زنان مبارز و متعهد به پایان میبریم. تربیت اسلامی و انقلابی زن مسلمان مایه افتخار و مباهات جمهوری اسلامی است مابه زنان مسلمان خودمان افتخار میکنیم...زن ایرانی که به برکت انقلاب در راه بسیار خوبی قرار گرفت...امروز میتواند در میدان علم و میدانهای گوناگون وارد شود و عالیترین مدارج علمی را نیز طی کند.(16)
*پینوشتها:
1. پیام به مناسبت روز زن 26/2/58.
2. سوره نساء، آیه 20.
3. سوره آل عمران، آیه 35.
4. سوره نحل، آیه 59 ـ 58.
5. سوره حجرات، آیه 13.
6. سوره اسراء، آیه 85.
7. سوره نساء، آیه 32.
8. نهج البلاغه، نامه سی و یکم.
9. در جمع بانوان قم 12/11/58 .
10. در دیدار با گروهی از بانوان فرهنگی و مربیان قرآن کاشمر 22/6/58.
11. مجله راه تربیت، شماره 38، ص 16.
12. جوانان از دیدگاه امام خمینی (ره)، ص 284.
13. مجموعه مقالات و سخنرانیهای کنگره بین المللی شخصیت امام خمینی ص 95.
14. مجله پیام زن، شماره 100، ص 18.
15. فصلنامه شورای فرهنگی و اجتماعی زن، شماره 5، پائیز 78، ص 2.
16. به مناسبت هفته زن، سال 1368 و 1371.
*منبع : www.hawzah.net